چرا قرآن معجزه را «آيه‏» خوانده است؟

«آيت‏» يعنى نشانه و يا دليل محكم. چرا قرآن آنچه را كه ما معجزه مى‏گوييم آيه ناميده است؟ براى آنكه مردى كه پيدا مى‏شود و ادعا مى‏كند كه فرستاده پروردگار هستم، او مرا فرستاده و به من وحى كرده، و آنچه كه من مى‏گويم بپذيريد، بدليل اينكه سخنان من از آن خودم نيست بلكه سخن خداى شماست آيا اشخاص بايد بدون چون و چرا بپذيرند يا نه؟ پيدا است كه در اينجا سه احتمال وجود دارد: يكى اينكه واقعا اين شخص پيام‏آور خدا باشد و ديگر آنكه دروغگو و جعال بوده و خودش نيز آگاه به دروغ خودش باشد و سوم آنكه مسئله براى خودش هم اشتباه شده باشد. مثلا در باطن روح او فعل و انفعالاتى پديد آمده و بروز نموده و تجسم يافته باشد و او آنها را وحى پنداشته و باور نموده باشد.

احتمال سوم براى بسيارى از افراد اتفاق مى‏افتد. كسانيكه واقعا دروغ نگفته و نمى‏خواهند بگويند ولى در عين صداقت دچار توهمات شده‏اند و امر براى خودشان هم مشتبه گشته است.
اينكه كفار قريش رسول الله (ص) را مجنون مى‏خواندند يكى از عللش اين بوده كه چون پيغمبر آنچنان حسن سابقه‏اى در ميان مردم داشت كه اگر مى‏گفتند او دروغگو است اين لكه بر دامن او نمى‏چسبيد. و لذا براى خنثى كردن دعوت رسول الله (ص) به افراديكه دعوت او را مى‏پذيرفتند، اظهار مى‏كردند كه اين مرد دچار توهمات روحى و روانى شده است.
پس روى اين حساب شخصى كه مدعى نبودت است براى اثبات ادعاى خويشى بايستى دليل محكم بياورد و اگر مردم اين درخواست را مى‏كردند درخواستى منطقى بوده است و در غير اين صورت يعنى پذيرفتن بدون دليل، كارى ابلهانه محسوب مى‏گردد.معجزه همان دليل محكمى است كه ادعاى نبوت را اثبات مى‏كند و بهمين مناسبت نيز «آيت‏» خوانده مى‏شود.
براى توضيح بيشتر اين مطلب، ما در اينجا به ترتيب مباحث زير را مطرح مى‏كنيم:
1- معجزه چيست؟
2- آيا معجزه ممكن است؟
3- آيا معجزه واقع شده است؟
4- چگونه معجزه دلالت بر صدق آورنده آن دارد؟
5- پيغمبر اسلام و معجزه
6- اعجاز قرآن


1- معجزه چيست؟

بعضى مى‏پندارند معجزه مسئله‏اى نيست بلكه مسئله مهم قبول و يا عدم قبول خداوند است. يعنى مى‏گويند ما اگر خدا را قبول كرديم ديگر راجع به معجزه بحثى نداريم زيرا خداى مورد قبول ما قادر مطلق است و به حكم «ان الله على كل شيى قدير» او قدرت دارد مرده را زنده كند و از چوبى اژدها بسازد و رسول الل را در ظرف لحظه‏اى از مسجد الحرام به مسجد الاقصى ببرد و بلكه به همه آسمانها سير دهد.
ولى بر خلاف اين پندار مسئله به اين سادگى‏ها نيست كه اگر خدا را قبول كرديم مشكلات همه حل شده باشد.
توضيح اينكه:
1- بعضى ممكن است معجزه را اينطور تعريف كنند كه: معجزه يعنى آنچه كه بدون علت روى مى‏دهد.
ولى اين تعريف بسيار نادرست است و شايد مادى مسلكان و آنان كه مى‏خواهند معجزه را نفى كنند اين نغمه را آغاز كرده‏اند و سپس كم و بيش به سر زبانها افتاده است.
زيرا كسانى كه طرفدار معجزه هستند مى‏خواهند آنرا دليل بر چيزى بدانند و حال اينكه اگر معجزه بدون علت رخ داده باشد دليل بر هيچ امرى نخواهد بود!!
وانگهى اگر (بفرض محال) يك چيز بدون علت پيدا شود ديگر هيچ چيز را در عالم نمى‏شود اثبات كرد، نه اصلى از اصول علمى و طبيعى بر جاى مى‏ماند و نه از اصول فلسفى و كلامى، و حتى اثبات خدا هم متزلزل مى‏گردد. چرا؟
زيرا ما خدا را بدليل اينكه علت عالم است مى‏شناسيم و اگر فرض كنيم كه در هستى نظامى وجود ندارد بلكه ممكن است چيزى بدون علت پديد آيد، اين احتمال را كه عالم بكلى صدفه و بدون علت پديد آمده است، نمى‏توانيم رد كنيم. پس تعريف براى معجزه بسيار نادرست است. (1)
2- ممكن است گروهى ديگر بگويند معجزه پيدايش چيزى بدون علت نيست، استثناء در قانون عليت نيست بلكه باين معناست كه بجاى علت واقعى يك شيئى علت ديگرى جانشين آن مى‏گردد و بالاخره معجزه يعنى جانشين شدن علتى بجاى علت ديگر.
مثلا علت واقعى و حقيقى پيدايش انسان آميزش دو انسان است‏حالا اگر اين علت‏حقيقى كنار رود و جايش را به علت ديگرى بدهد و انسانى از غير طريق آميزش دو انسان پديد آيد، آن معجزه است.


اين گفتار ناشى از عدم اطلاع بر علوم عقلى است زيرا پس از آنكه پذيرفتيم كه در عالم، نظام علت و معلول حكمفرماست; اين نظام يك نظام قراردادى نيست كه بشود آنرا تغيير و تبديل نمود بلكه طى يك رابطه حقيقى و واقعى و تخلف‏ناپذير است.
يعنى در طبيعت اگر «الف‏» علت «ب‏» بود بين «الف و ب‏» يك رابطه واقعى و حقيقى بر قرار است كه نه «الف‏» آنچنان رابطه را با غير «ب‏» دارد و نه «ب‏» با غير «الف‏» مى‏تواند داشته باشد و هيچگاه «ب‏» بدون «الف‏» هستى نمى‏يابد. و بالاخره علت واقعى يك امر يك امر است و بس; و هيچ چيز با دو چيز نمى‏تواند رابطه علت و معلولى داشته باشد.
پس در مثال فوق هيچگاه نمى‏شود «ج‏» بجاى «الف‏» بنشيند و يا بالعكس «د» بجاى «ب‏» معلول «الف‏» گردد. (2)
3- در مقابل اين دو تعريف تعريف سوم براى معجزه هست كه اشكالات عقلى فوق به هيچ‏وجه بر آن وارد نمى‏گردد.
و آن اينستكه بگوئيم معجزه نه نفى قانون عليت است و نه نقض و استثناء آن، بلكه خرق ناموس طبيعت است.
فرق است ميان خرق قانون عليت و خرق ناموس طبيعت. معجزه نه آن است كه چيزى از غير راه علت اصلى پديد آمده باشد بلكه آنچه از غير مسير و جريان عادى و طبيعى بوجود آمده است، معجزه نام دارد.
به بيان بهتر:
معجزه خارج شدن امرى است از جريان عادى بنحوى كه دخالت ماوراء الطبيعه در ان آشكار باشد.
با اين بيان در پيدايش معجزه، علتى بجاى علت ديگر نمى‏نشيند بلكه اين مطلب كه بين علت و معلول يك نوع رابطه حقيقى و تخلف‏ناپذير برقرار است پذيرفته شده ولى مسئله معجزه بدين گونه توجيه مى‏گردد كه:
علل واعقى اشياء براى بشر كه مى‏خواهد با علم و تجربه به آنها برسد همواره مجهول است و تنها خداوند آگاه بر علتهاى واقعى اشياء است و بشر بوسيله تجربه و آزمايش فقطبه يك سلسله تقارنات و ارتباطات دسترسى پيدا مى‏كند و بيجا آنرا رابطه عليت مى‏پندارد.
روى اين حساب معجزه امرى است كه از غير مسير عادى كه بشر تنها مسير پيدايش آن امر پنداشته است پديد آيد. اين نكته را باز توضيح خواهيم داد.


...ادامه دارد


پى‏نوشتها
1- سوره جاثيه آيه 23
2- به گفتار 1 و 2 از مجموعه ده گفتار مراجعه نمائيد

منبع:کتاب آشنایی با قرآن(ج 2)،آیت الله مطهری
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro
All rights reserved to : فکر نو