چرا قرآن معجزه را «آيه‏» خوانده است؟

«آيت‏» يعنى نشانه و يا دليل محكم. چرا قرآن آنچه را كه ما معجزه مى‏گوييم آيه ناميده است؟ براى آنكه مردى كه پيدا مى‏شود و ادعا مى‏كند كه فرستاده پروردگار هستم، او مرا فرستاده و به من وحى كرده، و آنچه كه من مى‏گويم بپذيريد، بدليل اينكه سخنان من از آن خودم نيست بلكه سخن خداى شماست آيا اشخاص بايد بدون چون و چرا بپذيرند يا نه؟ پيدا است كه در اينجا سه احتمال وجود دارد: يكى اينكه واقعا اين شخص پيام‏آور خدا باشد و ديگر آنكه دروغگو و جعال بوده و خودش نيز آگاه به دروغ خودش باشد و سوم آنكه مسئله براى خودش هم اشتباه شده باشد. مثلا در باطن روح او فعل و انفعالاتى پديد آمده و بروز نموده و تجسم يافته باشد و او آنها را وحى پنداشته و باور نموده باشد.

احتمال سوم براى بسيارى از افراد اتفاق مى‏افتد. كسانيكه واقعا دروغ نگفته و نمى‏خواهند بگويند ولى در عين صداقت دچار توهمات شده‏اند و امر براى خودشان هم مشتبه گشته است.
اينكه كفار قريش رسول الله (ص) را مجنون مى‏خواندند يكى از عللش اين بوده كه چون پيغمبر آنچنان حسن سابقه‏اى در ميان مردم داشت كه اگر مى‏گفتند او دروغگو است اين لكه بر دامن او نمى‏چسبيد. و لذا براى خنثى كردن دعوت رسول الله (ص) به افراديكه دعوت او را مى‏پذيرفتند، اظهار مى‏كردند كه اين مرد دچار توهمات روحى و روانى شده است.
پس روى اين حساب شخصى كه مدعى نبودت است براى اثبات ادعاى خويشى بايستى دليل محكم بياورد و اگر مردم اين درخواست را مى‏كردند درخواستى منطقى بوده است و در غير اين صورت يعنى پذيرفتن بدون دليل، كارى ابلهانه محسوب مى‏گردد.معجزه همان دليل محكمى است كه ادعاى نبوت را اثبات مى‏كند و بهمين مناسبت نيز «آيت‏» خوانده مى‏شود.
براى توضيح بيشتر اين مطلب، ما در اينجا به ترتيب مباحث زير را مطرح مى‏كنيم:
1- معجزه چيست؟
2- آيا معجزه ممكن است؟
3- آيا معجزه واقع شده است؟
4- چگونه معجزه دلالت بر صدق آورنده آن دارد؟
5- پيغمبر اسلام و معجزه
6- اعجاز قرآن


1- معجزه چيست؟

بعضى مى‏پندارند معجزه مسئله‏اى نيست بلكه مسئله مهم قبول و يا عدم قبول خداوند است. يعنى مى‏گويند ما اگر خدا را قبول كرديم ديگر راجع به معجزه بحثى نداريم زيرا خداى مورد قبول ما قادر مطلق است و به حكم «ان الله على كل شيى قدير» او قدرت دارد مرده را زنده كند و از چوبى اژدها بسازد و رسول الل را در ظرف لحظه‏اى از مسجد الحرام به مسجد الاقصى ببرد و بلكه به همه آسمانها سير دهد.
ولى بر خلاف اين پندار مسئله به اين سادگى‏ها نيست كه اگر خدا را قبول كرديم مشكلات همه حل شده باشد.
توضيح اينكه:
1- بعضى ممكن است معجزه را اينطور تعريف كنند كه: معجزه يعنى آنچه كه بدون علت روى مى‏دهد.
ولى اين تعريف بسيار نادرست است و شايد مادى مسلكان و آنان كه مى‏خواهند معجزه را نفى كنند اين نغمه را آغاز كرده‏اند و سپس كم و بيش به سر زبانها افتاده است.
زيرا كسانى كه طرفدار معجزه هستند مى‏خواهند آنرا دليل بر چيزى بدانند و حال اينكه اگر معجزه بدون علت رخ داده باشد دليل بر هيچ امرى نخواهد بود!!
وانگهى اگر (بفرض محال) يك چيز بدون علت پيدا شود ديگر هيچ چيز را در عالم نمى‏شود اثبات كرد، نه اصلى از اصول علمى و طبيعى بر جاى مى‏ماند و نه از اصول فلسفى و كلامى، و حتى اثبات خدا هم متزلزل مى‏گردد. چرا؟
زيرا ما خدا را بدليل اينكه علت عالم است مى‏شناسيم و اگر فرض كنيم كه در هستى نظامى وجود ندارد بلكه ممكن است چيزى بدون علت پديد آيد، اين احتمال را كه عالم بكلى صدفه و بدون علت پديد آمده است، نمى‏توانيم رد كنيم. پس تعريف براى معجزه بسيار نادرست است. (1)
2- ممكن است گروهى ديگر بگويند معجزه پيدايش چيزى بدون علت نيست، استثناء در قانون عليت نيست بلكه باين معناست كه بجاى علت واقعى يك شيئى علت ديگرى جانشين آن مى‏گردد و بالاخره معجزه يعنى جانشين شدن علتى بجاى علت ديگر.
مثلا علت واقعى و حقيقى پيدايش انسان آميزش دو انسان است‏حالا اگر اين علت‏حقيقى كنار رود و جايش را به علت ديگرى بدهد و انسانى از غير طريق آميزش دو انسان پديد آيد، آن معجزه است.


اين گفتار ناشى از عدم اطلاع بر علوم عقلى است زيرا پس از آنكه پذيرفتيم كه در عالم، نظام علت و معلول حكمفرماست; اين نظام يك نظام قراردادى نيست كه بشود آنرا تغيير و تبديل نمود بلكه طى يك رابطه حقيقى و واقعى و تخلف‏ناپذير است.
يعنى در طبيعت اگر «الف‏» علت «ب‏» بود بين «الف و ب‏» يك رابطه واقعى و حقيقى بر قرار است كه نه «الف‏» آنچنان رابطه را با غير «ب‏» دارد و نه «ب‏» با غير «الف‏» مى‏تواند داشته باشد و هيچگاه «ب‏» بدون «الف‏» هستى نمى‏يابد. و بالاخره علت واقعى يك امر يك امر است و بس; و هيچ چيز با دو چيز نمى‏تواند رابطه علت و معلولى داشته باشد.
پس در مثال فوق هيچگاه نمى‏شود «ج‏» بجاى «الف‏» بنشيند و يا بالعكس «د» بجاى «ب‏» معلول «الف‏» گردد. (2)
3- در مقابل اين دو تعريف تعريف سوم براى معجزه هست كه اشكالات عقلى فوق به هيچ‏وجه بر آن وارد نمى‏گردد.
و آن اينستكه بگوئيم معجزه نه نفى قانون عليت است و نه نقض و استثناء آن، بلكه خرق ناموس طبيعت است.
فرق است ميان خرق قانون عليت و خرق ناموس طبيعت. معجزه نه آن است كه چيزى از غير راه علت اصلى پديد آمده باشد بلكه آنچه از غير مسير و جريان عادى و طبيعى بوجود آمده است، معجزه نام دارد.
به بيان بهتر:
معجزه خارج شدن امرى است از جريان عادى بنحوى كه دخالت ماوراء الطبيعه در ان آشكار باشد.
با اين بيان در پيدايش معجزه، علتى بجاى علت ديگر نمى‏نشيند بلكه اين مطلب كه بين علت و معلول يك نوع رابطه حقيقى و تخلف‏ناپذير برقرار است پذيرفته شده ولى مسئله معجزه بدين گونه توجيه مى‏گردد كه:
علل واعقى اشياء براى بشر كه مى‏خواهد با علم و تجربه به آنها برسد همواره مجهول است و تنها خداوند آگاه بر علتهاى واقعى اشياء است و بشر بوسيله تجربه و آزمايش فقطبه يك سلسله تقارنات و ارتباطات دسترسى پيدا مى‏كند و بيجا آنرا رابطه عليت مى‏پندارد.
روى اين حساب معجزه امرى است كه از غير مسير عادى كه بشر تنها مسير پيدايش آن امر پنداشته است پديد آيد. اين نكته را باز توضيح خواهيم داد.


...ادامه دارد


پى‏نوشتها
1- سوره جاثيه آيه 23
2- به گفتار 1 و 2 از مجموعه ده گفتار مراجعه نمائيد

منبع:کتاب آشنایی با قرآن(ج 2)،آیت الله مطهری

جشنواره وبلاگ نویسی تبیان در استان زنجان

امروز در بازدید هایی که از وب سایت تبیان زنجان داشتم از برگزاری یک جشنواره وبلاگ نویسی کشوری مطلع شدم . بسیار خوشحال کننده است که مسئولین امور فرهنگی و دینی در کشور از چنین برنامه های مفیدی برای حمایت از بلاگر های دینی استفاده میکنند و بسیار خرسندم که استان زنجان پیشگام برگزاری این جشنواره است .








از تمامی بازدید کنندگان محترم و بلاگر های همکار و دوستان عزیزم دعوت میکنم خودشون رو برای این جشنواره فرهنگی آماده کنند .

لزوم برگزاری چنین جشنواره هایی بر همگان مسلم بوده و تاثیر اون در گسترش اطلاعات دینی و فرهنگی در محیط مجازی بر کسی پوشیده نیست . باید از تمامی مسئولینی که در این زمینه گام هایی رو برداشتند قدردانی شده و "فکر نو" این حرکت رو بسیار مثبت ارزیابی میکنه . این جشنواره علاوه بر ویژگی های مشابه ای که در سایر برنامه های این چنینی موجودند یک مشخه بسیار ظریف داشت که منو از ظریف بینی مسئولین تبیان شگفت زده کرد و ان هم اینکه نقطه ضعف وبلاگ های مذهبی و دینی را در وبلاگستان بین المللی فارسی از نظر پنهان ننموده بودند و برای تقویت این بستر 5 امتیاز به وبلاگ های سرویس دهنده های خارجی بلاگر و وردپرس اختصاص دادند . یکی از عواملی که 100% در این جشنواره موجب ایجاد انگیزه برای "فکر نو" جهت شرکت در ان بود همین مورد است .
در این پست اطلاعات مختصری را در خصوص برگزاری این جشنواره از وب سایت تبیان قرار میدم . که با مراجعه به لینک های اصلی اطلاعات کاملی رو مشاهده خواهید نمود :

آدرس اصلی وب سایت جشنواره :



برای مشاهده قوانین جشنواره حتما این قسمت رو کلیک نموده و مطالعه نمایید .


زمان بندی جشنواره :

فراخوان عمومی : 15 فروردین ماه 1387 (تا شروع داوری قادر به ثبت نام هستید )

شروع جشنواره : 20 فروردین 1387
مدت جشنواره : 1 ماه از آغاز شروع جشنواره و تا آخر اردیبهشت 1387

داوری جشنواره : از 30 ام اردیبهشت 1387 به مدت 10 روز اختتامیه
و تقدیر از وبلاگ های منتخب10 ام خرداد




جوائز جشنواره :


کمک هزینه های سفر زیارتی مکه مکرمه به همراه لوح تقدیر جشنواره
کمک هزینه های سفر زیارتی سوریه به همراه لوح تقدیر جشنواره
کمک هزینه های سفر زیارتی مشهد مقدس به همراه لوح تقدیر جشنواره
سکه های بهار آزادی به همراه لوح تقدیر جشنواره
کمک هزینه خرید کتب برتر اسلامی اعم از المیزان
ده ها هزار تومان مبالغ نقدی
صد ها عنوان اقلام فرهنگی و دینی


بنر های جشنواره :


برای دریافت و قرار دادن بنر های آماده جشنواره هم بخش خاصی اماده شده است که میتوانید با مراجعه به این بخش براحتی از تولیدات گرافیکی و متحرک موجود استفاده نمایید .

آدرس بنر های جشنواره : http://tebyan-zn.ir/weblog/ads.htm


پشتیبانی جشنواره :


برای پشتیبانی از بلاگر ها و ارائه اطلاعات بیشتر دو روش رو مشاهده نمودم . یکی از طریق گفتگوی ان لاین در ساعات مشخص با استفاده از ای دی : TebyanWeblog و دومی وبلاگ مخصوص جشنواره با آدرس : .

همچنین سوال و جواب های اماده را در این قسمت ببینید http://tebyannews.wordpress.com که همزمان سوالات مختلف کاربران را پاسخ میدهند .





عیب جویی در کلام رسول خدا صلى الله عليه وآله


«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلا تَجَسَّسُوا وَلا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ» .
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از بسيارى از گمانها بپرهيزيد؛ زيرا پاره‏اى از گمانها گناه است. و جاسوسى نكنيد و از يكديگر غيبت مكنيد، آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناخوش مى‏داريد. از خدا بترسيد. همانا خداوند توبه پذير و مهربان است».


رسولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله : إيّاكُم والظَّنَّ ، فإنَّ الظّنَّ أكْذَبُ الحَديثِ ، ولا تَحَسَّسوا ، ولا تَجَسَّسوا .
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله : از گمان دورى كنيد ؛ زيرا گمان ، دروغترين سخن است . به سخنان مردم گوش فرا نداريد و عيبشان را پى‏جويى نكنيد .
عنه صلى الله عليه وآله : إنّي لَم اُؤمَرْ أنْ اُنقِّبَ عن قُلوبِ النّاسِ ولا أشُقَّ بطُونَهُم.
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله : من مأمور نيستم كه دلهاى مردم را بكاوم و درونشان را بشكافم .
عنه صلى الله عليه وآله : لا تَطلُبوا عَثَراتِ المؤمنينَ ؛ فإنّ مَن تَتَبّعَ عَثَراتِ أخيهِ تَتَبّعَ اللَّهُ عَثَراتِهِ ، ومَن تَتَبّعَ اللَّهُ عَثَراتِهِ يَفْضَحْهُ ولو في جَوفِ بَيتِهِ .
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله : لغزشهاى مسلمانان را نجوييد كه هر كس لغزشهاى برادرش را پى جويد خداوند لغزشهاى او را پيگيرى كند و هر كه را كه خداوند عيبجويى كند رسوايش سازد هر چند در اندرون خانه خود باشد .
عنه صلى الله عليه وآله : لا تَسألوا الفاجِرَةَ : مَن فَجَرَ بِكِ ؟ فكما هانَ علَيها الفُجورُ ، يَهونُ علَيها أنْ تَرميَ البَري‏ءَ المسلِمَ .
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله : از زن بد كاره نپرسيد چه كسى با تو فسق كرد ؛ زيرا همان گونه كه براحتى مرتكب فحشا مى‏شود براحتى هم مسلمان بى‏گناهى را بدنام مى‏كند .

آفرینش خلقت در شش روز



بر طبق قرآن, آفرينش اين جهان در شش روز يا شش هنگام صورت گرفته است. اين موضوع در ۱۰ آيه شرح داده شده است
۱- سوره: ۷ , آیه: ۵۴
در حقيقت پروردگار شما آن خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد سپس بر عرش [جهاندارى] استيلا يافت روز را به شب كه شتابان آن را مى طلبد مى‏پوشاند و [نيز] خورشيد و ماه و ستارگان را كه به فرمان او رام شده‏اند [پديد آورد] آگاه باش كه [عالم] خلق و امر از آن اوست فرخنده خدايى است پروردگار جهانيان
۲- سوره: ۲۵ , آیه: ۵۹
همان كسى كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش روز آفريد آنگاه بر عرش استيلا يافت رحمتگر عام [اوست] در باره وى از خبره‏اى بپرس [كه مى‏داند]
۳- سوره: ۵۷ , آیه: ۴
اوست آن كس كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد آنگاه بر عرش استيلا يافت آنچه در زمين درآيد و آنچه از آن برآيد و آنچه در آن بالارود [همه را] مى‏داند و هر كجا باشيد او با شماست و خدا به هر چه مى‏كنيد بيناست .



۴- سوره: ۱۱ , آیه: ۷
و اوست كسى كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد و عرش او بر آب بود تا شما را بيازمايد كه كدام‏يك نيكوكارتريد و اگر بگويى شما پس از مرگ برانگيخته خواهيد شد قطعا كسانى كه كافر شده‏اند خواهند گفت اين [ادعا] جز سحرى آشكار نيست
۵- سوره: ۳۲ , آیه: ۴
خدا كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريد آنگاه بر عرش [قدرت] استيلا يافت براى شما غير از او سرپرست و شفاعتگرى نيست آيا باز هم پند نمى‏گيريد
۶- سوره: ۱۰ , آیه: ۳
پروردگار شما آن خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش هنگام آفريد سپس بر عرش استيلا يافت كار [آفرينش] را تدبير مى‏كند شفاعتگرى جز پس از اذن او نيست اين است‏خدا پروردگار شما پس او را بپرستيد آيا پند نمى‏گيريد
۷- سوره: ۵۰ , آیه: ۳۸
و در حقيقت آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريديم و احساس ماندگى نكرديم
اين شش روز, در آيات زير شرح داده شده اند
۸- سوره: ۴۱ , آیه: ۹
بگو آيا اين شماييد كه واقعا به آن كسى كه زمين را در دو هنگام آفريد كفر مى‏ورزيد و براى او همتايانى قرار مى‏دهيد اين است پروردگار جهانيان
۹- سوره: ۴۱ , آیه: ۱۰
و در [زمين] از فراز آن [لنگرآسا] كوهها نهاد و در آن خير فراوان پديد آورد و مواد خوراكى آن را در چهار روز اندازه‏ گيرى كرد [كه] براى خواهندگان‏ درست [و متناسب با نيازهايشان] است
۱۰- سوره: ۴۱ , آیه: ۱۲
پس آنها را [به صورت] هفت آسمان در دو هنگام مقرر داشت و در هر آسمانى كار [مربوط به] آن را وحى فرمود و آسمان [اين] دنيا را به چراغها آذين كرديم و [آن را نيك] نگاه داشتيم اين است اندازه‏ گيرى آن نيرومند دانا
بعضيها با توجه به سه آيه بالا, ادعا مي کنند که جمع آفرينش در هشت روز بوده است و نه در شش روز و در نتيجه قرآن را داراي تناقض مي دانند اين در حالي است که مشخصا چهار روز اشاره شده در بالا , شامل دو روز اول نيز مي باشد و در نتيجه مجموع آنها باز هم شش مي ماندبنابراين به طور خلاصه مي توان اشاره كرد كه آفرينش در شش مرحله يا روز صورت پذيرفته است. در دو روز اول زمين و دنياي مادي آفريده شده است و بعد مواد مورد نياز حيات در دو روز بعدي خلق شده است. در نهايت در دو روز نهايي آفرينش آسمانها و حيات معنوي صورت پذيرفته است

کنایه‌های قرآنی در فرهنگ ایرانی

در این از مقاله؛به معرفی کنایه‌هایی خواهیم پرداخت که درباره داستان زندگی پیامبران(ع) است و از حوادثی که در زندگی آنها رخ داده یا صفات بارز ایشان و یا معجزات و کارهای مهمشان برگرفته شده است.این کنایه‌ها از رویدادهای زندگی پیامبران در قرآن کریم،گرفته شده است و بخشی قابل توجه از کنایه‌های قرآنی را در فرهنگ ایرانی تشکیل می‌دهد.شماری از این کنایه‌ها را در پیش دید خوانندگان گرامی قرار می‌دهیم.
۱) عمر نوح داشتن:عمر نوح،تعبیری کنایی از زندگی دراز و عمر طولانی است،منشأ این کنایه،عمر طولانی حضرت نوح(ع) است که در قرآن کریم،سوره عنکبوت،آیه ۱۴ بدان اشاره رفته است.بنابر گفته قرآن،حضرت نوح(ع) نهصد و پنجاه سال زیسته است.هر گاه در محاورات روزمره بخواهند به عمر دراز و به مدت طولانی زیستن اشاره کنند، با تعبیر عمر نوح از آن یاد می‌کنند.مانند:مگر کدام یک از ما عمر نوح خواهد کرد.(ارزیابی شتابزده،جلال آل احمد،ص ۱۲)
۲) طوفان نوح به پا کردن:کنایه از غوغا به پا کردن و داد و فریاد بسیار کردن و تغییرات ناگهانی و ترسناک آب و هوایی به انجام رسانیدن است.هر گاه بخواهند تحولات ترس آور یا حالات و برخورد وحشتناکی را بیان کنند،آن را به طوفان نوح تشبیه می‌کنند.مانند:مگه نمی‌شنوی که بمب می‌اندازن؟ می‌گن الان دنیا مثل طوفان نوح،«کن فیکون» می‌شه.(دید و بازدید،جلال آل احمد،ص ۱۱۴).منشأ این کنایه طوفانی است که در زمان حیات حضرت نوح(ع) برپا شد و ایشان به همراه یاران راستین خود،سوار بر کشتی نوح شده و از خطر طوفان نجات یافتند.
۳) ید بیضا داشتن:ید بیضا داشتن یا ید و بیضا داشتن،تعبیری کنایی است که از یکی از معجزات حضرت موسی(ع) برگرفته شده است.ید بیضاء،به معنای دست سفید و روشن است،هر وقت حضرت موسی(ع) دست در بغلش می‌گذاشت و بیرون می‌آورد،نوری از آن می‌تابید.ید بیضا داشتن در کاری، کنایه از قدرت بسیار داشتن در انجام کار و ید بیضا کردن،به معنای انجام کار شایان یا کار خارق العاده است.(فرهنگ سخن،ج ۸، ص ۸۵۲۲)مانند:تصور نمود که ید بیضا کرده است و مانند کبوتر «یا حق»،باد به غبغب انداخت(آسمان و ریسمان،جمالزاده،ص ۲۸)
۴) بت شکنی کردن:شکستن بت‌ها،کنایه از کاری بزرگ و مثبت و خارق العاده انجام دادن و یک تنه در برابر باطل سینه سپر کردن است.این کنایه برگرفته از عمل شکستن بت‌ها،توسط حضرت ابراهیم(ع) است.
۵) به «ثمن بَخس» فرو رفتن:ثمن بخس، به معنای قیمت کم و بهای ناچیز است.به ثمن بخس خریدن یا فروختن کنایه از بهای کم پرداختن و به قیمت ناچیز و کم ارزشی معامله کردن است.این کنایه گاهی با فعل خریدن،فروختن و مانند آن به کار رفته و گاهی بدون آن که به معنای بهایی ناچیز و کم ارزش است.منشأ این کنایه،حادثه‌ای در زندگی حضرت یوسف(ع) است،آنجا که کاروانی در حال عبور،دلوی به چاه انداختند و به جای آب،یوسف(ع) را از چاه بیرون آوردند.آنگاه او را در بازار به درهم‌هایی چند،فروختند،غافل از اینکه او شخصی ارزشمند و پر قیمت است.قرآن درسوره یوسف آیه ۲۰به این نکته اشاره فرموده است.هر گاه،بخواهند بگویند که چیزی را به بهایی کم و کمتر از ارزش واقعی فروخته‌اند،از این تعبیر استفاده می‌کنند.مانند:هر دم بیلی کارهای مالی دولت به این کار نیمه دولتی و نیمه مذهبی هم سرایت کرده است و املاک آستانه به ثمن بخس به تیول سرجنبانان آستانه در آمده است.(شرح زندگانی من،مستوفی،ج ۲، ص ۴۱)
۶) صبر ایوب داشتن:حضرت ایوب(ع)،یکی از پیامبران والا مقام الهی است و صبر ایوب،شکیبایی در بلا و پایداری در اطاعت و ستایش پروردگار است که در آیات قرآنی و در تفاسیر،بارزترین وجه شخصیت حضرت ایوب(ع) به شمار آمده است.صبر ایوب به معنای شکیبایی بسیار زیاد و صبر و تحملی فوق العاده،هم چون مبری که حضرت ایوب(ع) داشت،می‌باشد. (کتاب کوچه، ج ۳، ص ۱۲۱۵)هر گاه بخواهند صبر و شکیبایی بی‌مثال کسی را بیان کنند،به صبر ایوب تعبیر می‌کنند.مانند:خیلی جدّی بود اما نه تنگ نظر.دل دریایی داشت و صبر ایوب،نمونه کامل یک عمر مبارزه سیاسی.(ارزیابی شتابزده،آل احمد،ص ۲۴۸)
۷) بضاعت مزجات آوردن:بضاعت به معنای سرمایه،مال و مال التجارة است و «بضاعت مزجات»، به معنای مالی اندک و سرمایه کم است.بضاعت مزجات آوردن کنایه از آوردن یا داشتن سرمایه و توشه‌ای اندک در مقابل مالی فراوان و عظمتی بسیار است،منشأ این کنایه،بخشی از زندگی حضرت یوسف(ع) است هنگامی که او بر مسند ریاست بود و برادرانش برای دریافت کمک آمده بودند و عرضه داشتند که ای عزیز ما بضاعتی مزجات آوردیم.این مطلب در آیه ۸۸ سوره یوسف(ع) آمده است.
۸) مسیحا نفس بودن:مسیحا نفس بودن و دم مسیحایی داشتن،ویژگی حضرت عیسی(ع) است که در آیات مختلفی از قرآن کریم به این ویژگی بارز اشاره شده است.مسیحا نفسی،ویژگی هر کسی است که همچون عیسی مسیح،صاحب نفس شفا دهنده باشد و دم او بیماران را شفا داده و مردگان را زنده نماید. اصطلاحاً به اولیای کامل الهی نیز «مسیحا دم» می‌گویند.
۹) مثل پیراهن یوسف:گاه در گفتگوهای روزانه،می‌شنویم که کسی درباره نتیجه معکوس دادن دلیل و مدّعای خود یا دیگری این گونه می‌گوید:دلیل،یا شاهد فلانی،شده مثل پیراهن یوسف.منظور از این عبارت،این است که دلیل یا شاهد،به جای نفع رساندن،زیان رسانیده است.معمولاً عبارت مثل پیراهن یوسف(ع)،درباره سندی گفته می‌شود که برای دفاع از خود یا به قصد اثبات تقصیر کسی ارائه شود و نتیجه معکوس به بار آورد.آن گونه که پیراهن یوسف(ع) را یک بار برادرانش سند مرگ او قرار دادند و با روشن شدن دروغ آنها و کشف واقع،خجلت زده شدند و یک بار ذلیخا پیراهن یوسف(ع) را دلیل بر جنایت او قرار می‌دهد و در نهایت خود رسوا می‌شود.(کتاب کوچه،ج ۸، ص ۹۷۸)
۱۰) پیراهن یوسف آوردن:کنایه پیراهن یوسف آوردن،اشاره به بخشی از داستان حضرت یوسف در قرآن کریم است که یوسف(ع) پیراهن خود را به برادرانش می‌دهد تا برای پدرش ببرند و این پیراهن با رایحه خوشش،سبب روشنی چشم حضرت یعقوب(ع) می‌شود.این کنایه به معنای کاری فوق العاده و ارجمند و سزاوار آفرین و مرحبای بسیار،انجام دادن است.که البته تعبیر را در مفهوم مخالف آورده و در مورد کسی می‌گویند که مختصر کاری انجام داده و منّت بسیار دارد.(کتاب کوچه، ج ۳، ص ۱۳۶۰)مثل اینکه کسی بگوید:فلانی چنان رفتار می‌کند،مانند کسی که پیراهن یوسف آورده باشد.به این معنا که کار چندان با ارزشی انجام نداده،ولی کار خود را بزرگ و مایه فخر می‌داند.

منبع:خبرگزاری فارس
Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro
All rights reserved to : فکر نو