لسان الغیب،حافظ شیراز چه زیبا از عشقی الهی سروده...
حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان/ این نقش ماند از قلمت یادگار عمر
همه ی ما ایرانیان ارادتی خاص به این شاعر پر آوازه داریم و احتمالا بسیاری از شما هم در غزلیات پر شورش رد پایی از کلام حق را دیده و خوانده باشید و از این اشارات زیبا و پر معنا حظّ وافری برده باشید.
امروز تصمیم دارم شما را هم با برخی از اشعار لسان الغیب که در آن به آیات کلام الله مجید اشاره شده،آشنا کنم؛اگر چه مطمئنم دوستان بسیاری این اشعار را مطالعه کرده اند...

خواجهٔ شعر فارسی، شمسالدین محمد حافظ Tكه قرآن را در سینه داشته و آن را با چهارده روایت از برمیخوانده و تقریباً در همهٔ عمر خویش با آن سروسرّی داشته و بهتر از هركس لطایف حكمی را با نكات قرآنی جمع كرده است.
دام سخت است مگر یار شود لطف خدای
ورنــه آدم نبـرد صـرفـه زشیـطــان رجیـم
دیوان، ص386
یادآور سخن حضرت یوسف(ع): «اِنَّ النَّفْسَ لاَمّارَة بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبّی؛ نفس، فراوان ما را به بدی میخواند [و دامهای سخت در راه ما میگسترد] مگر یار شود لطف خدای».(1)
حافظا خلد برین خانهٔ مــوروث مــن است
انـدر ایـن مـنـزل ویـرانـه نشیمن چـه كنـم
دیوان، ص364
«خلد برین خانهٔ موروث من است» بنیاد گرفته از آیاتی است كه بهشت را میراث نیكان و پاكان دانسته، مانند؟ «تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ كانَ تَقِیّا؛ این است بهشتی كه به بندگان پارسای خویش میراث میدهیم»(2)؛ «وَتِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتی اُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُم تَعْمَلون؛ این است بهشتی كه در برابر آنچه كردید، به ارث میبرید»(3)؛ «اُولئكَ هُمُ الوارثُون. اَلَّذِینَ یَرِثُونَ الفِرْدوسَ هُمْ فِیها خالِدون؛ اینانند [اشاره به مؤمنان] میراث برانی كه بهشت را به ارث می برند و در آنجاودانهاند»(4)
از نـامـهٔ سیــاه نـتـرسـم كـه روز حـشـر
با فیض فضل او صد از این نامه طی كنم
دیوان، ص367
بنیاد گرفته از آیاتی چون: «لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً…؛ از بخشایش خدا نومید مباشید كه خدا همهٔ گناهان را میبخشاید».(5)
خونم بخور كه هیچ ملك با چنان جمال
از دل نـیـایـدش كـه نـویـسـد گنـاه تـو
دیوان، ص423
بنیاد گرفته از آیهٔ: «وَاِنَّ عَلَیْكُمْ لَحافِظینَ. كِراماً كاتِبِین. یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلون؛ همانا كه نویسندگان بزرگوار، شما را میپایند و آنچه را میكنید میدانند».(6)
حالی درون پرده بسی فتنه میرود
تا آن زمان كه پرده برافتد چها كنند
دیوان، ص 211
«آن زمان كه پرده برافتد» ترجمه واری است از این گزارهٔ قرآنی در وصف قیامت، «یَوْمَ تُبْلی السَرائِر؛ روزی كه پردهها برافتد».(7)
آسمان بار امانت نتوانست كشید
قرعهٔ كـار به نـام من دیوانـه زاند
دیوان، ص198
بنیاد گرفته از آیهٔ معروف امانت: «إِنّا عَرَضْنا الأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ والاَرضِ وَالْجِبالِ فَاَبَیْنَ اَنْ یَحْمِلْنَها وَاَشْفَقْنَ مِنْها وَحَمَلها الإنسانُ اِنَّهُ كانَ ظَلوماً جَهُولاً؛ ما امانت را برآسمانها و زمین و كوهها عرضه كردیم. از پذیرش آن سرتافتند و بیم كردند و انسان آن را برداشت كه ستمكار و نادان بود».(8)
گرت هواست كه معشوق نگسلد پیوند
نـگــاه دار ســر رشـتـه تـا نـگـه دارد
دیوان، ص140
الهامی از آیهٔ: «اَوْفُوا بِعَهْدی اُوفِ بِعَهْدِكُمْ؛ به پیمان من وفادار مانید تا به پیمان شما وفادار مانم».(9)
بـه مهلـتـی كه سـپـهرت دهــد زراه مــرو
تو را كه گفت كه این زال ترك دستان گفت
دیوان، ص108
«مهلتی كه سپهرت میدهد» كم و بیش همان است كه در زبان قرآن املاء، امهال و استدراج خوانده شده و نمونهای است از مكر خداوند با آنان كه از او روی میگردانند و چشم از آیات او فرو میپوشند، این مكر بدین گونه است كه خداوند به آنها میدان مهلت میدهد ( املاء و امهال) و همان گونه كه آنها به تدریج و آهسته آهسته ( استدراج) برگناهان خویش میافزایند، خداوند نیز به تدریج به شیوهای كه گمانش را نمیبرند فرو میگیردشان و از اینجاست كه این میدان و مهلت دادن سخت به زیان آنهاست: «وَلا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ كَفَرُوا اَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیر لأَنْفُسِهِمْ اِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذاب مُهین؛ مبادا كافران بپندارند، اگر به ایشان مهلت و میدان دادهایم به سود آنهاست، به آنان مهلت دادهایم تا برگناهان خویش بیفزایند و آنها راست عذابی خواری بخش»(10)؛ «وَالَّذینَ كَذَّبوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُون. واُمْلی لَهُم اِنَّ كَیْدِی مَتین؛ آنان را كه آیات ما را دروغ شمردند به شیوهای كه در نیابند، آرام آرام فرو میگیریم و به آنان مهلت و میدان میدهیم. همانا كه مكر من متین و استوار است».(11)
در این مقام مجـازی بجز پیاله مگیر
در این سراچهٔ بازیچه غیر عشق مبار
دیوان، ص276
«سراچهٔ بازیچه» كه كنایهای از دنیاست،برگرفته است از آیهٔ: «اِنّما الْحَیاةُ الدُّنیا لَعِب وَلَهْو؛ همانا كه زندگی دنیا بازیچه و بیهوده است».(12)
ضمناً در این بیت تعبیر «مقام مجازی» كه آن نیز كنایه از دنیاست برگرفته است از روایت «اِنّما الدُّنیا دارُ مَجاز والآخرةُ دارُ قَرار؛ همانا كه دنیا سرای گذر است و آخرت سرای قرار»(13)
جهان و هرچه در او هست سهــل و مختصر بدار
زاهــل مـعــرفـت ایـن مـخـتـصـر دریـغ مــدار
دیوان، ص262
مصرع نخست ترجمه واری است از آیهٔ «مَتاعُ الدُّنیا قَلیلٔ؛ كالای دنیا اندك است».(14)
مـرو بـه خـانـهٔ اربـاب بی مـروّت دهـر كه گنج عافیتت در سرای خویشتن است
دیوان، ص57
مصرع دوّم بنیاد گرفته است برتأویل عرفانی از آیهٔ «وَفی اَنْفُسِكُم اَفَلا تُبْصِرون؛ و در درون شماست، نمیبینید!».(15) كه برپایهٔ آن انسان را از سیر آفاق به سیر انفس فراخواندهاند و گمشدهٔ او را نه در بیرون كه در درون او دانستهاند، از زبان عین القضات همدانی بشنویم: «راه خدای تعالی در زمین نیست، در آسمان نیست. بلكه در بهشت و عرش نیست، طریق اللّه در باطن تو است «و فی انفسكم» این باشد، طالبان خدا، او را در خود جویند، زیرا كه او در دل باشد و دل در باطن ایشان باشد».(16)
بیت حافظ را بسنجیم با این بیتها:
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
از خود بطلب هرآنچه خواهی كه تـویی
نجم دایه، مرصاد العباد، ص2
من چرا گرد جهـان گردم چـو دوست
عطار، دیوان، ص68
عارفان را شمع و شاهد نیست از بیـرون خویش
خون انگوری خورده با دهشان هم خون خویش
مولوی، دیوان شمس 3/98
در جهان بیهوده میجستم تو را
خود تو در جان عراقی بـودهای
كلیات، ص270
سپر سپهر و دور قمر را چه اختیـار
در گردشند برحسب اختیار دوست
دیوان، ص 84
طنز و طعنی انكار آمیز بركسانی كه «سپر سپهر و دور قمر» را زمینه ساز رویدادهای این جهان میدانستند، بنیاد گرفته بر پایه و پشتوانهٔ آیاتی چون: «وَالشَمْسَ والقَمَرَ والنُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِاَمْرِهِ؛ و [آفرید] خورشید، ماه و ستارگان را كه مسخّر فرمان اویندند».(17)
بیت حافظ را بسنجیم با این بیتها:
از روزگـار نیـك و بـد خـویشـتن مـدان
كز ایزد است نیك و بد از روزگار نیست
مسعود سعد، دیوان 1/106
گـیـتـی و آسـمــان گیـتـی گــرد بــر در تــو زنـنـد بــردا بــرد(18)
هركسب نقـش بنـد پـردهٔ او است همه هیچند كـرده كـردهٔ تـو است
بـد و نیـك از ستــاره چــون آیـد كـه خـود از نـیك و بد زبـون آیـد
نظامی، هفت پیكر، ص4
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. یوسف، آیهٔ 53.
2. مریم، آیهٔ 63.
3. زخرف، آیهٔ 72
4. مؤمنون، آیهٔ 10 و11.
5. زمر، آیهٔ 53.
6. انفطار، آیهٔ10 ـ 12.
7. طارق، آیهٔ 9.
8. احزاب، آیهٔ 72.
9. بقره، آیهٔ 40.
10. آلعمران، آیهٔ 178.
11. اعراف، آیهٔ 182 ـ 183.
12. محمّد، آیهٔ 36 و چند جای دیگر.
13. نهج البلاغه، به كوشش صبحی صالح، ص320.
14. نساء، آیهٔ 77.
15. ذاریات، آیهٔ 21.
16. تمهیدات، به كوشش عفیف عسیران، ص287.
17. اعراف، آیهٔ 54. 18. «بردار برد زان» یعنی غلامی و خدمتكاری كردن.
1 نظرات:
نگاه همه شاعران ایران زمین به خداوند نگاهی عاشقانه است.
اشعار بزرگان ادب ایران موید این مطلبه
» نظر شما چیست؟